• پنج شنبه 1 آذر 03


پیام های کوتاه به مناسبت محرم -(قيامت بي حسين غوغا ندارد / شفاعت بي حسين معنا ندارد)

19851
45

قيامت بي حسين غوغا ندارد /  شفاعت بي حسين معنا ندارد

حسيني باش که در محشر نگويند /  چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

 




آبروي حسين به کهکشان مي ارزد ، يک موي حسين بر دو جهان مي ارزد

گفتم که بگو بهشت را قيمت چيست ، گفتا که حسين بيش از آن مي ارزد . . .
.


ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد  / بر دل فاطمه داغ عالم شد



.


اي وجودت عشق را معناي حسين /  عالمي يک قطره تو دريا حسين

.


پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهي کشيدوگفت:که ماه محرم است

گفتم : که چيست محرم ؟ باناله گفت : ماه عزاي اشرف اولادآدم است

.

.

اردوي محرم به دلم خيمه به پا کرد / دل را حرم و بارگه خون خدا کرد . . .

.

محرم آمد و ماه عزا شد / مه جانبازي خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگوييد / دوباره شور عاشوار به پا شد . . .

.


اي به دل بسته ، قدري آهسته / کن مدارا با ، زينب خسته . . .


.


يه جائيه تو دنيا همه براش مي ميرن / تموم حاجتا رو همه ازش مي گيرن

بين دو نهر آبه ، يه سرزمين خشکه / شميم باغ و لاله اش خوشبو ز عطر مُشکه

شباي جمعه زهرا زائر اين زمينه / سينه زن حسينه ، يل ام البنينه  . . .

.


السلام اي وادي کرببلا / السلام اي سرزمين پر بلا

السلام اي جلوه گاه ذوالمنن / السلام اي کشته هاي بي کفن . . .

.

کاش بوديم آن زمان کاري کنيم / از تو و طفلان تو ياري کنيم

کاش ما هم کربلايي مي شديم / در رکاب تو فدايي مي شديم




کربلا لبريز عطر ياس شد  / نوبت جانبازي عباس شد . . .

.
 
ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود / دلها همه آماده ي پرواز شود

با بوي محرم الحرام تو حسين / ايام عزا و غصه آغاز شود

.

نازم آن آموزگاري را که در يک نصف روز / دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .

.


دل را اگر از حسين بگيرم چه کنم / بي عشق حسين اگر بميرم چه کنم

فردا که کسي را به کسي کاري نيست / دامان حسين اگر نگيرم چه کنم . . .

.


گويند که در روز قيامت علمدار شفاعت زهراست

علم فاطمه دست قلم عباس است . . .

.


پرسيدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهي کشيد و گفت ماه محرم است . . .

.

باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين / سينه‌ي ما مي‌شود، کرب و بلاي حسين

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه / تا که بگيرم صفا، من ز صفاي حسين . . .

.

فرشته‌ها از امشب صبوي غم مي‌نوشن / دوباره اهل جنت پيرهن سياه مي‌پوشن


با آب طلا نام حسين قاب کنيد / با نام حسين يادي از آب کنيد

خواهيد مه سربلند و جاويد شويد / تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد



.


باز محرم شدو دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست

محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است

.


هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله /  اين قافله تا کربلا ديگر ندارد فاصله


.

نام من سرباز کوي عترت است ، دوره آموزشي ام هيئت است .

پــادگــانم چــادري شــد وصــله دار ،سر درش عکس علي با ذوالفقار .

ارتش حيــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازي پي هر فرصتم .

نقش سردوشي من يا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است .

رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکــي است ، زينب آن را دوخته پس مشکي است

. اسـم رمز حمله ام ياس علــي ، افسر مافوقم عباس علي (ع)

.


عالم همه محو گل رخسار حسين است  /  ذرات جهان درعجب از کار حسين است

داني که چرا خانه ي حق گشته سيه پوش  /  يعني که خداي تو عزادار حسين است

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • سعید رضایی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران