خمار اشکم و محتاج ناز بارانم
ببار اشک عزا بر جهان بی جانم
به لطف اشک عزایت_ رفیق زندگی ام_
به زندگانی ام امیدوار می مانم
جهان باور من روضه هست تا هستم
حسین جان من است و تمام ایمانم
خدا به خیر، جزایش دهد عزیزی که
گذاشت مهر غمت را به روی دامانم
تویی که کشته ی اشکی و من که کشته ی تو
به اشک چشم نوشتم که من مسلمانم
چه حاجت است به ناز طبیب تا بوده
غبار فرش عزایت مسیح چشمانم
چقدر توبه کنم از گذشته ی بی تو
ز عمر رفته ی بی ذکر تو پشیمانم
نفس نفس شب و روزم حسین می گویم
نفس نفس شب و روزم حسین می خوانم
- پنج شنبه
- 12
- مهر
- 1403
- ساعت
- 20:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه