• دوشنبه 3 دی 03

 سید پوریا هاشمی

متن شعر شهادت پیغمبر اکرم ص -(بوی غم می آید از شهر پیمبر بعد از این)

31

بوی غم می آید از شهر پیمبر بعد از این
می‌زند بر سینه اش الله اکبر بعد از این

ناله ی مسجد بلند و گریه مسجد بلند
چون به مسجد نیست احمد روی منبر بعد از این

فاطمه دارد کنار بسترش دق میکند
می‌چکد خونابه ی چشمان دختر بعد از این

شهر بی پیغمبر اصلا جای حیدر نیست که
نیست این دریای جوشان جای گوهر بعد از این

رفتن بابا ز خانه کار خود را میکند
می‌رود امنیت از این خانه دیگر بعد از این

نه سلامی.. نه علیکی.. نه نگاهش میکنند
کوچه کوچه می‌رود بی یار حیدر بعد از این

گرچه عزراییل زد آرام روی در ولی..
می‌زند نامحرمی محکم بر این در بعد از این

خانه ای که خشت خشتش آیه ی وحی خداست
بوی آتش دارد از این قوم کافر بعد از این

وای بر دست علی و چشم تارش بعد از این
وای بر پهلو و بر بازوی کوثر بعد از این

آن سری که بوسه گاه احمد مختار بود
می‌کشد سردرد از سیلی مکرر بعد از این

  • دوشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران