در روایات آمده که نبی..
به تو فرمود بارها "بِاَبی"
پدر بندگان رب کریم!
تو چرا اینهمه شبیه ربی؟!
اوجب واجبات عشاقی
چه کسی گفته است مستحبی؟!
هم حسینی عزیز فاطمه ای..
و هم عیسی بن مریم وهبی
گاه اشکی و بین چشم منی
گاه یک السلام روی لبی
از خودت داده ای به جوْن نسب
بده از جوْن هم به ما نسبی
بچه بودیم و بین کوچه مان..
یک حسینیه ساختیم شبی
سقف آن بود چادر مادر
آجرش چند قوطی حلبی..
بهترین روزهایم آنجا بودی
نه دروغی،نه کبر ،نه غضبی
کام من شد به خاک تو شیرین
تربت کربلا! مگر رطبی؟!
بعد اسمم بگو غلامِ حسین
بهتر از این لقب کجا لقبی؟!
شاید این گریه های آخرم است
بسته است عمر آدمی به تبی
دل من لک زده برای حرم
یک زیارت مرا نمیطلبی؟!
"تو"صدایت زدم حلالم کن
رسم عشاق نیست بی ادبی
بین گودال ماجرایی بود
تو پر از زخم و قاتلت عصبی
رفت در شانه نیزه ی جلویی
رفت در قلب نیزه ی عقبی
شمر چون حرص بیشتر میخورد
ضربه ها هی به پشت سر میخورد
- دوشنبه
- 16
- مهر
- 1403
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه