-لطفا حق روضه ادا شود-
اگر چه با محبت بر فقیران آب و نان دادی
حسن(ع) بودی و مثل مجتبی(ع) با زهر؛ جان دادی
به زحمت میکشیدی یک نفس با چشم نیمه باز
به زحمت دستهای ناتوانت را تکان دادی
همان دستی که آب از جاریِ سرداب برمیداشت
همان آبی که نوشاندی؛ به دل تاب و توان دادی
گمانم جام زهر از غربتَت "یاعسکری(ع)" میگفت
دلش میسوخت وقتی دل به دستِ آسمان دادی
زمین بستر برای پیکرت بود و تمام عمر
چه سجده ها که بر این خاکدان بیکران دادی
تمام سینه ات را هُرم زهرِ بی حیا سوزاند
لبان تشنه ات را دستِ آهی بی امان دادی
تپیدن ها به قلبِ مهربانت کاش برمیگشت
که با جان دادنت غم بر دلِ صاحب-زمان(عج)دادی
تمام سامرا یکپارچه رخت عزا پوشید
همان ساعت که تن را در کفن جا و مکان دادی
حسن(ع) بودی ولی تابوتِ تو تشییع شد آرام
ببین با رفتنت ماتم به قلبِ شیعیان دادی!
- شنبه
- 21
- مهر
- 1403
- ساعت
- 13:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه