آمد کنارِ ابلیس نزدیکِ بیتِ مولا
آن فرقه که فدا کرد دین را برایِ دنیا
لعنت بر آنکه "در" را کوبید و ناسزا گفت
لعنت بر ازدحام و فریادِ بی مدارا
لعنت به دستهایی که می شِکست ایکاش...
لعنت به هیزمی که میکرد فتنه برپا
همدست با جنایت هایِ چهل نفر شد
حتی هجوم آورد دیوار؛ بی محابا
از ذوالفقارِ محزون برخواست آه...تا که-
در چشمهای حیدر شد موجِ اشکِ پیدا
حبل المتینِ شیعه ست! ایکاش که نیفتد
هرگز مسیرِ آتش بر چادرش خدایا
چرخاند تیزی اش را با خشم؛ سمتِ پهلو
مسمار با خود آورد یک دردِ بی مداوا
شد آنچه که نباید میشد! بگو به فضه(س):
با بارِ شیشه افتاد در بینِ شعله زهرا(س)
شش ماههٔ علی(ع) را آخر شهید کردند
دستورِ این جنایت شد در سقیفه امضا
لعنت بر آنکه "در" را زد آنچنان لگد که
از بین بّرد نسلِ ساداتِ محسنی را!
- شنبه
- 21
- مهر
- 1403
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه