کنجِ حرم انگار تنها جایِ ما نیست
رفتند زائرها و حالِ ما چه حالیست...
رفتند و ما ماندیم و یک آهِ نهانی
حسرت به دل داریم! این دردِ کمی نیست
با خاطراتش اشک می ریزیم هر شب
جز خاطراتی شعله ور همدردمان کیست؟!
قسمت نشد مشایه و داغش به دل مانْد
گاهی نرفتن بدتر از صد زخم کاریست
لعنت بر آن عصیانِ شیطان-زاده ای که
با شوقِ بی حد اسم مان را خط زد از لیست
رحمت بر آن نوکر که اربابش به او گفت:
بار سفر بردار! این توفیق؛ حتمیست-
-اجر تمام روضه هایت اربعین است
مثل همیشه رفتنت امسال قطعیست
امسال هم ما را حرم قابل ندانست
عمریست جای ما به زیرِ قبّه خالیست
غمگین نشسته، غبطه خواهد خورد و این است-
حالِ دلی که بیقرار است و هواییست
موکب به موکب میرود تا تلّ و مقتل
اشکی که از چشمانمان هر لحظه جاریست
باید کجا این درد را مرهم گذاریم؟!
تکلیفِ ما جامانده هایِ کربلا چیست؟!...
- شنبه
- 21
- مهر
- 1403
- ساعت
- 13:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه