• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر در عزای شب ششم محرم الحرام نذر_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام -(داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل)

5

داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل
پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل

سیزده سال از عمو آموخت
جرأتی که نداشت مثل و بدَل

گفت در چشم من شهادت هست-
سخت شیرین! شبیه طعم  عسل

إذن میدان گرفت مردانه
داشت در سر، خیالِ خیرُالعمل

غضبش ذوالفقارِ عریان بود
رجزَش بود جانشینِ اجل

از هجومش چقدر ترسیدند
گرچه بودند مثل #ازرق؛ یل

جنگجویانِ مدّعی؛ حیران...
دشمنانِ پیاده؛ مستأصل...

یک نفر گفت بیچاره شدیم
حمله اش را کسی کُنَد مختل

نیزه باران شد و به خاک افتاد
پیکرش شد اسیرِ قوم  دغل

از حسن(ع) داشتند کینه به دل
پسرش را زدند بینِ جدَل

#قاسم(ع) از حال رفت و جایِ پدر-
آمد او را عمو گرفت بغل...

جان سپرد و به جای آن همه تیر
آب می خورد کاش حدّاقل!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:8
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران