• جمعه 2 آذر 03


متن شعر محکومیت حادثه تروریستی کرمان -(با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت)

17

با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت
پرواز قسمتش شد و حاجت گرفت و رفت

أمن یُجیب هایِ دلش کارساز شد
در سیلِ خون؛ کلیدِ اجابت گرفت و رفت

گلزار، مملو از قطَرَاتِ گلاب شد
گلبرگِ تازه؛ راهِ سعادت گرفت و رفت

رزقی رسید و باز شد آغوش آسمان
یک جرعه از زلالِ بشارت گرفت و رفت

بر دستهای زخمیِ #سردار بوسه زد
با افتخار آمد و رخصت گرفت و رفت

یک عمر با عزیزترین یارِ رهبرم
با جان و دل بنایِ رفاقت گرفت و رفت

بر خاک، جان سپرد و به دیدارِ حق شتافت
کامش عجیب مزّهٔ تربت گرفت و رفت

دنیا به کام  هر که از این فیض جا نمانْد
دنیا به کام  هر که شهادت گرفت و رفت

فرقی میانِ مقتلِ #کرمان و #فکه نیست 
وقتی شهید اجرِ اطاعت گرفت و رفت 

زیباست لحظه ای که از اربابِ تشنه لب
آبِ حیات و برگِ رضایت گرفت و رفت

حتی برای دیدنِ آن جسم  بی کفن
از چشم هایِ فاطمه(س) مهلت گرفت و رفت

مهمانِ تازه واردِ شب های جمعه شد
در کربلا جوازِ اقامت گرفت و رفت

چشم دلش به روضهٔ مکشوفه باز شد
آن ساعتی که شمر(لع) غنیمت گرفت و رفت-

از پیکری که نیزه به نیزه توان نداشت
آمد عقیق را؛ به جسارت گرفت و رفت

زینب(س) تمام  هستیِ خود را رها گذاشت
با دستِ بسته؛ رنجِ اسارت گرفت و رفت!

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران