خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد
چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد
زهری گرفت، از حسنِ عسکری(ع) نفس
صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد
بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت
ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد
پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد
تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد
ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن
آمد خبر که مهدیِ زهرا(س) یتیم شد
گریه کنان امام زمان(عج)؛ بیکس و غریب
زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد...
تنهایی اش شروع شد از پنج سالگی
آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد!
- پنج شنبه
- 10
- آبان
- 1403
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه