ای کشتهٔ زخم زبان
داغِ تو آتش زد به جان
دورِ تنت هفت آسمان
گریه کنان، ضجّه زنان
میگفت با کلّ فلک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
با ماه؛ بیطاقت، وهب
دورِ تو گشته شب به شب
مانده زمین در تاب و تب
شمشیر خوردی تشنه لب
بر سر زنان گوید فدک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
گفته ست از عهدِ قدیم
با حسرت و حالِ وخیم
بی بهره از فیض عظیم
در کربلایت شد مقیم
شد بر دلِ جامانده حک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش ملحق میشدم
سربازِ مطلق میشدم
یارِ موفّق میشدم
قربانیِ حق میشدم
بر زخم جانم زد نمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش در کرب و کربلا
آنجا که شد غارت به پا
در شعله هایِ بیهوا
میسوخت وقتی خیمه ها
می آمدم محضِ کمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
آشفته حال و سینه زن
مثلِ اویس در قرَن
با پیکری دور از وطن
با هر شهیدِ بی کفن
دارم شعارِ مشترک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ!
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه