-لطفا لطفا حق روضه ادا شود-
پیکرش درگیر شد با عقده هایِ آتشین
شد علي اکبر(ع) اسیرِ کینه هایِ غاصبین
بر تنش میخورْد هر سرنیزه با ذکرِ علی(ع)
بلکه با ذکرِ اذان، بی شک و شبهه، با یقین
بر زمین افتاد لب-تشنه! به قران هیچکس
غرقِ خون شهزاده ای هرگز ندیده اینچنین
بوسه میزد پشتِ هم بر صورتش گرد و غبار
رفت و آمد بود و شد با خاک، موهایش عجین
رو به شمرِ پست(لع)شاید گفته باشد حرمله(لع)
تا صدایش دَرنیاید تیرِ بهتر برگزین
شد گلویش تیرباران! سینه اش را خون گرفت
کار دستش داد آخر آن صدایِ خوش طنین
شد عمیق و باز شد در ازدحام دور و بر
زخم شمشیری که افتاده ست بر رویِ جبین
از گلویش لحظه لحظه آه می آمد به گوش
در نفس هایِ سراسر خون و سختِ آخرین
منتظر شد گرمی آغوش بابا را فقط
آمد اما قد خمیده حضرتِ حصنِ حصین
زار میزد در کنارِ پیکرش هر آن؛ حسين(ع)
بی رمق شد پایش و بد خورد با زانو زمین
وای از آن ساعت که با گریه عبا را پهن کرد
تکه تکه جمع کرد از خاک؛ جانش را حزین!
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 12:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه