• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر عزای شب هفتم محرم الحرام نذر_حضرت_علی_أصغر_علیه_السلام -(نشستم پیش گهواره)

6

نشستم پیش  گهواره
دلم آشوبه، پُر درده
عزیزم رفته با، باباش
بشه سیراب و برگرده

دلم رفته به دنبالش
که وابسته م بهِش خیلی
خدایا زود برگرده
شدم دلواپسِش خیلی

میاد خنده رویِ لبهاش
صداش می پیچه توو گوشم
صحیح و سالم و سیراب 
میاد الان توو آغوشم

گلم روو دستایِ باباش
شده سرحال و رفته خواب
شده ساکت صدا-گریه ش
بهش دادن گمونم آب

نمیدونم چرا داره
تو چشماش اشکِ لبریزی
پریشونه چرا زینب(س)؟!
بهم میخواد بگه چیزی

میرم پایِ درِ خیمه
عجب حالِ دلم زاره
خدا رو شکر هستیم و
حسینم(ع) داره میاره

گمونم تویِ آغوشِش
براش یه سایه بون ساخته
نیفته تا بهش آفتاب
عَباش و روو سر انداخته

نمیدونم چرا پاهاش
نداره قدرتِ رفتن
تعلُّل میکنه داره 
حسینم(ع) واسه برگشتن

شده نزدیکتر اما
بمیرم! داده قربونی
همه هستیم و می‌بینم 
تویِ قنداقهٔ خونی

هنوزم تشنه و خشکه
لبایِ شیرخوارِ من
گلوش و بُرده ضربِ تیر
سرش افتاده روو گردن

به هم ریخته چقد موهاش
چقد شعله وَرِه آهم
دیگه بسته شده با خون
چشایِ خیس  شیش-ماهه م

دلم آتیشه! می بینم
سرش روو نیزه رفته؛ وای
حلالم کن...برو...مادر
خداحافظ...علی(ع) لای لای!

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران