آمدم با دست خالی؛ حالِ اعلا لطف کن
قلب من مُرده ست! با دستِ خود إحیا لطف کن
بُرده ام میدانم آقا آبرویت را مدام
ظلم کردم سالها در حقّت اما لطف کن-
بینِ خوبانت نیازِ این گدا را هم ببین
پیش از حالِ عزا، توفیقِ تقوا لطف کن
ناله و سوزِ صدایم را بخواه از مادرت
این محرم هم نوایِ بینوا را، لطف کن
رقّتِ قلب مرا هر لحظه افزایش بده
قطره قطره اشک هایی مثل دریا، لطف کن
من برای روضه ی جدّت به تو رو میزنم
از تو رزق نوکری میخواهم آقا...لطف کن
میشوم یکبار آیا در حضورت روضه خوان؟!
إذنِ این رؤیایِ شیرین را مُجزّا لطف کن
تا ادا گردد به خوبی حقّ مقتل خوانی ام
یک جواز از حضرتِ أمّ أبیها(س) لطف کن
جان دهم باید برای آن تنِ دور از وطن
رد نکن امسال! پای برگه؛ امضا، لطف کن
آمدم رزقِ شهادت را بگیرم از خودت
بر منِ جامانده امشب جانِ سقا لطف کن!
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه