یقین دارم ای ماه آخر میایی
شبی از دل ابرها در میایی
تو جمع تمامی ایّام خوبی
پس از یازده ماه دیگر میایی
چنان حال ما بیتو بد شد که تنها
تو از عهدهی کار ما برمیایی
در این روزگار پر از ناامیدی
امیدم شده زنده با هر "میایی"
تو هر صبح و شام از حوالی گودال
بمیرم که با دیدهی تر میایی
به زینب قسم میدهم چون تو گفتی
که در روضهی شام با سر میایی
و شاید ظهور تو با این دلیل است؛
به تسکین پهلوی مادر میایی
خوشم با خیال رسیدن به روزی
که با یازده ماه دیگر میایی...
- یکشنبه
- 13
- آبان
- 1403
- ساعت
- 16:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی خرسندی
ارسال دیدگاه