آه ، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست
	تا فراق است دگر دور و برم خالی نیست
	آب و نان باشد و نه ، خون دلم حتما هست
	مطمئن باش که از خون جگرم خالی نیست
	هدیه ی ویژه ی "الله" به من این "اشک" است
	هست تا گریه ، بساط سحرم خالی نیست
	من ندیده رخ تو مردم اگر ، خواهم گفت :
	از ضرر کوله ی بار سفرم خالی نیست
	مثل خود بیشتر از پیش به تهران دیدم
	از اسیران تو هر جا گذرم خالی نیست
	جا به من گر ندهی هیچ گلایه نکنم
	من ز پهلوی شما با خبرم خالی نیست
	رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 3
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 10:2
- نوشته شده توسط
- عفاف

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه