سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم
کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم
در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش
جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم
چشمان من خشکیده است از بس به هرجا رفته است
با بی حیایی باعث ، تاریکی این دل شدم
حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام
بی تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم
پشت درم در میزنم ، در خانه ات راهم بده
با سر به زیری آمدم ،بار دگر سائل شدم
وقتی که زیر پرچمت ، در بین خوبان جا شدم
دیدم که با لطفت رها ، از هر غم و مشکل شدم
در بین روضه هرکسی ، ذکری نشسته بر لبش
من گوشه ای مشغول بر ، ذکر ابوفاضل شدم
روضه به روضه رفتم و ، با اذن ماه علقمه
من هم برای رفتنِ ، تا کربلا قابل شدم
یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم
اذن دخولی خواندم از ، بابُ الرَّجاء داخل شدم
روح الله پیدایی
- یکشنبه
- 4
- آذر
- 1403
- ساعت
- 10:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح الله پیدایی
ارسال دیدگاه