• سه شنبه 2 بهمن 03

 حسن لطفی

متن شعر وفات_حضرت_ام‌البنین_سلام‌الله -(پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند)

66

پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند
اینهمه داغ ربوده است توانش چه‌کند

خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چه‌کند

هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایه‌ی آن سروِ روانش چه‌کند

تا که گفتند  عصای تو هم  اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چه‌کند

پیشِ طفلانِ حرم  پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چه‌کند

روضه‌ها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکه‌ی نانش ، چه‌کند

بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چه‌کند

خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطره‌ی چند جوانش چه‌کند

خواهری که به برش پنج برادر را  داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چه‌کند

همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چه‌کند

این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه‌کند

می‌رود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چه‌کند

* * 


نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که  بی فاتحه‌خوانش چه‌کند

آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر  گریه کنانش چه‌کند

(حسن لطفی ۴۰۲/۱۰/۰۵)

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:8
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران