ای عشق بیا صاف نما بادهی ما را
بر باد بده این سرِ اُفتادهی ما را
تا قلبِ مدینه برسان جادهی ما را
صد شور در این بزم مهیاست مبارک
شادیِ علی شادی زهراست مبارک
صد داغ اگر بر دل پروانه نشاندند
آخر به لبش آتش میخانه نشاندند
ما را به مدینه درِ این خانه نشاندند
در کوی علی در گذرِ فاطمه هستیم
تا هست نفس پشت در فاطمه هستیم
جمعیم چو مژگان همه بر گِرد خیالش
تا پنج نفس جلوه کند حق به جمالش
تا خونِ مرا باز کند عشق حلالش
شد عطر خدا در شب گیسوی تو پیدا
ای پنج تن از آینهی روی تو پیدا
انگار که در زُلف تو شب ریخت خداوند
نام تو که بردیم رطب ریخت خداوند
صد چشمه عسل بینِ رجب ریخت خداوند
در اول این ماه شب قدرِ من آمد
سوگند که ای عشق حسن در حسن آمد
از زمزم چشمان تو در زمزمه زهرا
ای عین علی عین محمد همه زهرا
ای نام تو نقش جگرِ خاتم زهرا
وصف تو شنیدیم و دگر خواب نداریم
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم*
امروز نشستیم تماشای حسن را
تا در تو ببینیم سراپای حسن را
تو آمدهای پر بکنی جای حسن را
بُردهاست نگاهی دلِ دلدادهی ما را
ای خلق ببینید حسنزادهی ما را
این باده که از جام حسین است حسین است
این عشق سرانجام حسین است حسین است
این جلوهی اسلام حسین است حسین است
دنیای من عقبای من از توست محمد
تلفیق حسین و حسن از توست محمد
موسی نشود آنکه کلیمِ تو نباشد
عیسی نشود هرکه مقیم تو نباشد
آن کس که سویِ دست کریم تو نباشد
هیهات که از عشق خبر داشته باشد
باید که فقط بر تو نظر داشته باشد
صد چشمهی توحید لب بام تو جوشید
علم و ادب و معرفت از نام تو جوشید
اندیشهی شیعه که در ایام تو جوشید
آنقدر تناور شده از باد نلرزد
این کوه محال است که از داد بلرزد
ای خوش به نفسهای گدایی که تو داری
در دست علی زلفِ رهایی که تو داری
ما را برسان سمت خدایی که تو داری
لب را بگشا عِلم به حیرت بنشیند
تا گَرد از آیین محبت بنشیند
پیغمبری و مومن قرآن تو گشتیم
گفتیم علی جان و مسلمان تو گشتیم
تا سبز از اندیشهی باران تو گشتیم
حیرت زدهی منبر تدریس تو هستیم
ما شیعهی انوار احادیث تو هستیم
ما درس تو خواندیم از این خاک گذشتیم
نِینِی که غلط بود از افلاک گذشتیم
از پیش بقیع با جگر چاک گذشتیم
ای دربه در اهل حرم بین خرابات
ای شانهی تو تکیه گهِ عمه سادات
در کرببلا آنهمه بیداد کشیدی
از شام و غم قافله فریاد کشیدی
از داغ رقیه چقدر داد کشیدی
بر سینه زدی بسکه زِ غم مُشتِ تو خون شد
در کندن قبرش نوک انگشت تو خون شد
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۱۲)
- پنج شنبه
- 20
- دی
- 1403
- ساعت
- 17:41
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه