• شنبه 25 اسفند 03


متن شعر امام_زمان عجل الله تعالی فرجه -(تو را به هیچ بدادم ولی هنوز برآنی *)

7

#فراق_و_وصال
#رضا_اهوازی

تو را به هیچ بدادم ولی هنوز برآنی *
که خون دل خوری اما مرا ز خویش مرانی

چه گریه ها که نکردی، شبیه حضرت یعقوب 
تو در میان وطن هم به فکر گم‌شدگانی

نه توبه‌ای، نه بکایی، نه حال ذکر و دعایی
چه بر سر خودم آورده‌ام میان جوانی ؟!

ترحمی بنما و بیا شفاعتمان کن
شما عزیز خدایی ... شما امامِ زمانی

من از تو دست کشیدم؛ ولی تو دست گرفتی
چرا تو این همه خوبی؟ چقدر فکر بَدانی

اگر که رفتم و روزی، تو آمدی به مزارم ...
خدا کند که بشینی؛ دو جمله روضه بخوانی

بخوانی از غم صحرا، زنی شکسته و تنها
نه صبر مانده برایش، نه خیمه‌ای، نه امانی

زنی چو کوه، صبور و زنی چو سرو، مقاوم
غریب بود و پریشان ... شکسته بود و کمانی


* تلمیحی از شعر جناب سعدی
.

  • جمعه
  • 24
  • اسفند
  • 1403
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران