#امام_زمان_عج
سامرا با تو سخن گویم و اینبار چنین
جانبم گو تو بر آن حجت دادار چنین
سامرا گو که پیامی زگدایت داری
آنکه را مست به زیر کف پایت داری
اول از هر سخنم عرض سلامم برسان
من اگر صد گله کردم تو پیامم برسان
اینکه من در پی احوال عزیزت هستم
عیب من چیست به دنبال عزیزت هستم
چاره ی درد من او است خودت می دانی
عشق او پای مرا بست خودت می دانی
اینکه نام او شده ورد زبانم خوب است
مانع دیدن او چیست بدانم خوب است
سامرا از من و از این دل بیتاب بگو
پای او تا که رسیده ست به سرداب بگو
دست من نیست اگر بر تو شکایت دارم
چونکه با جان و دلم عشق ولایت دارم
سالها بهر وصالت بخدا کوشیدم
کوی تو جامه ی فخری چو گدا پوشیدم
گفته ام بر همه کس سائل دربار توام
گرچه از دید شما نوکر سر بار ِ توام
من که از عشق تو عمری همه جا جار زدم
نه که در خانه دم از تو ، سَر ِ بازار زدم
تا به کی خواهی و اینگونه عذابم بدهی
چه شَوَد ای گل نرگس که جوابم بدهی
ای که عطر تن تو کرده مرا مست بگو
کوی تو خیمه زدن جُرم اگر هست بگو
دامن وصل تو با چنگ ، اگر می گیرم
دل ِتو رَحم ، نیاید زغمت می میرم
ای ملوکان جهان ریزه خوره دستانت
دانه ای ریز تو بر کاسه ی این مهمانت
خانه ی عشق ، تو در قلب غلامت داری
پسر فاطمه هستی و کرامت داری
دیده ام بهر وصالت چه شَوَد باز کنی
نوکرت را ز بر خویش سر افراز کنی
لب من تشنه به یک بوسه ای بر روی تو است
پای من قفل ، شده در وسط کوی تو است
گر مرا رد بکنی از در ِ دیگر آیم
کوی تو با قَسَم ِ حضرت مادر آیم
میرَوَم خلوت خود تا که جوابم برسد
مرهمی سوی تو بر حال خرابم برسد
عبد بد کارم و بیرون درت می مانم
تا وصالت نرسم در به درت می مانم
گرچه سخت است ولی منتظرت می مانم
به هوای ِ تو و پیک ِ خبرت می مانم
بهر من صبر دعا کن که (ترابت) هستم
ساده تر از همه ی عبد و خرابت هستم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ
#رضا_ترابی_گیلده
- پنج شنبه
- 28
- فروردین
- 1404
- ساعت
- 22:43
- نوشته شده توسط
- مهدی
- شاعر:
-
رضا ترابی گیلده
ارسال دیدگاه