قصه سوختن بال و پر افسانه نبود
اين سكوت تو جواب من پروانه نبود
خانه بخت مرا ديدى و حرفى نزدى
حق من اى پدر اين خانه ويرانه نبود
هيچ كس دوست من نيست در اين شام بلا
ورنه تشييع من اينقدر غريبانه نبود
شاخه صبر مرا برف جدايى خم كرد
تاب سنگينى اين بار، در اين شانه نبود
گله از مردم اين شهر زياد است، فقط
كاش دور و بر ما مردم بيگانه نبود
یاسین قاسمی
- یکشنبه
- 8
- تیر
- 1404
- ساعت
- 12:43
- نوشته شده توسط
- ياسين قاسمى
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه