توفیق شد دریای ماتم را ببینم
در موج خون ماه محرم را ببینم
توفیق شد از برکت چادر خاکی
یک بار دیگر رقص پرچم را ببینم
توفیق شد که یک دهه ذکر تو گویم
با عشق این که صاحب دم را ببینم
دل خسته‌ام از خواب‌های ناتماممِ
در کربلا پایان کارم را ببینم
سخت است در بین غبار آرزوها
غیر از شهادت، شام تارم را ببینم
این آرزویم بود با چشم پر از اشک
یک مادری با قامت خم را ببینم
شکر خدا دیدم من این شور و نوا را
ای کاش روزی شور عالم را ببینم
هر شب رساندم خویش را تا پای روضه
تا با شما پایان راهم را ببینم
ای کاش درد دوریت پایان بگیرد
امشب بیا درمان دردم را ببینم
آقا شنیدم، زینب از تل داد می زد
سخت است از اینجا امامم را ببینم
دنبال دِرهم آمدند در بین گودال
مهلت نشد تا جسم دَرهم را ببینم
- جمعه
- 3
- مرداد
- 1404
- ساعت
- 12:57
- نوشته شده توسط
- شاهد
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه