#ماجرای_حیرت
هر کسی کز عشق لیلا مُهر مجنون خورده است
بار غم را لاجرم بر روی دوشش برده است
آدمی را خلق کردند از برای عاشقی
نیست آدم آنکه دل بر روی او نسپرده است
این غم آسان نیست اما لذتش بی انتهاست
هر که بی بهره از این غم می شود، افسرده است
شادی بعد از بکاء از رازهای عالم است
صورت بی اشک روضه، صورتی پرمژده است
آه آقای جهان؛ یک لحظه هم دورم نکن
معصیت سیمای ایمان مرا آزرده است
هر که دور از پرچمت باشد جهنم می رود
هر که دور پرچمت گردد یقیناً برده است
مادری طفل خودش را بست بر شال علم
پای قنداق علی اصغر، قسم ها خورده است
روضه می¬خواند به گوش طفل خود با لای لای
روضه¬ ی سربسته ای که سینه را افشرده است
-
رد پاهایی که می گردند و حیران می شوند
ماجرای حیرت بابای کودک مرده است
التماس دعا
- چهارشنبه
- 29
- مرداد
- 1404
- ساعت
- 10:13
- نوشته شده توسط
- وحید ولوی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه