• جمعه 2 آذر 03


در فراق امام زمان (عج ) ( گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد)

1317
3

گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
 راهش به گریه سد کن و مگذار بگذرد
گفتا چه جای گریه؟ که او هم چو ماه نو
 رخسار خود نکرده پدیدار بگذرد
بگذشت از کنار من آن سان که بوی گل
 دامن کشان ز ساحت گلزار بگذرد
در باغ گل نمی نهد از خویش جای پا
 از بس که چون نسیم، سبکبار بگذرد
گفتم: دمیده پیش تو، خورشید را ببخش
 گفتا: مگر خدا ز خطاکار بگذرد
غافل ز دوست یک مژه بر هم زدن مباش
 آیینه شو که فرصت دیدار بگذرد
دردا که بی فروغ دل آرای روی دوست
 هر روز ما به رنگ شب تار بگذرد
سرشار از تجلّی یارند لحظه ها
 حیف است عمر ما که به تکرار بگذرد
ترک دل است از نظر عارفان محال
 کی جَم ز جام آینه کردار بگذرد؟
در طور دل به نور تجلّی نوشته اند:
 زین جلوه زار کوکبه ی یار بگذرد
این جا کسی به فیض تماشا نمی رسد
 تا خود چه ها به طالب دیدار بگذرد
گر در ولای آل علی صرف می شود
 از خیر عمر بگذر و بگذار بگذرد
ای کاش این دو روزه ی باقی ز عمر نیز
 در صحبت ائمه ی اطهار بگذرد
امشب بیا به پرسش «پروانه» ای عزیز!
 زان پیشتر که کار وی از کار بگذرد
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران