در کار ِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غُصّه ي کنعان به ما رسید
ما سال ها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده
شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید
باید کویر میشدم و خشک میشدم
کردی دعا و این همه باران به ما رسید
یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار
دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید
از ما همیشه دردسر ما به تو رسید
از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید
دل های ما کنار ِ شما آبرو گرفت
آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید
ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی
لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید
خوب است وقت روضه تو مارا خبر کنی
شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید
یکبار هم از نیابت ما کربلا برو
توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید
کار ِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود
حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید
شاعر: جواد پرچمی
منبع:من قلام قمرم
- پنج شنبه
- 5
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:36
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
ارسال دیدگاه