دلهاي ما لب تشنهي باران نورت
چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
مي باري عطر روشناي صبح دم را
بر جاده هاي شب زده وقت عبورت
ما را ببر با خود به ديدار خداوند
از سمت سهله جمکران، از کوه طورت
آقا اگر هم قلب ما از جنس سنگ است
شايد شود نيمه شبي سنگ صبورت
هر روز بين کوچه هاي فاطميه
لبريز ماتم مي شود چشم غيورت
صاحب عزا با واهمه مي خوانم امشب
مرثيه هاي مادرت را در حضورت
حس مي کني آن التهاب شعله ها را
لحظه به لحظه ، مو به مو ، صورت به صورت
هر روز قبر بي نشاني ندبه دارد
چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
منبع:کاروان دل
- جمعه
- 6
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه