نوری از خود در شبی شور آفرین
آفرید از نور خود نور آفرین
در وجود ذرّه ها شوری فكنــد
بر زمین و آسمان نوری فكند
نور را بر تیره گی ها چیره كرد
آسمان را مات كرد و خیره كرد
قدسیان دیدند نوری منجلی ست
آسمان ها غرق در نوری جلی ست
سجده آوردند بر نور مبین
روی آوردند بر عرش برین
یك صدا گفتند، با نور آفرین
آفرین بر خلقت نوری چنین
سیّد و آقای ما، این نور چیست؟
آفرینش روشن از انوار كیست؟
وحی آمد سوی آنان از خدا
كای همه مبهوت این نور هُدا
آفریدم نوری از قدر و شرف
تا كه در دل ها فتد شور و هدف
در زمین و آسمان شور من است
این تجلی جلوۀ نور من است
ای ملائك نور نوری اعظم است
در حریم حُرمت من محرم است
در دل هر ذره ای گر همهمه است
آفرینش غرق نور فاطمه است
فاطمه یعنی تجلی بخش عرش
نور او یعنی عمود عرش و فرش
فاطمه یعنی صراط مستقیم
فاطمه بانوی جنات نعیم
فاطمه آئینۀ تقوا بود
فاطمه انسیة الحورا بود
فاطمه نور است و مهر عصمت است
مادر خورشیدهای خلقت است
از همین آئینۀ غیب و شهود
یازده خورشد می آید وجود
هر یكی خورشید او، نوری جلی ست
كز تجلایش جهانی منجلی ست
هر یكی شمس ولایت می شود
مشعل راه هدایت می شود
در شب میلاد او با های و هو
ای «وفائی» بر بنی الزهرا بگو
گر كه در شعرم فروغی ظاهر است
این روایت از امام باقر است
شاعر : سید هاشم وفایی
- چهارشنبه
- 11
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 13:11
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه