زنده هستم به عشق دلداري
به اميد طلوع ديداري
گاه دنبال زندگي هستم
گاه دنبال چوبهي داري
جرعهاي نور ، كاسهاي خورشيد
مرحمت كن به قلب بيماري
با خيال تو دائمالذكرم
موقع خواب و وقت بيداري
ما گرفتار عشق مولائيم
اي به قربان اين گرفتاري
شعلهي عشق خانمان سوز است
عشق در اصل آتش افروز است
مثل صبح بهار بيدارم
دور تو در مدار تكرارم
لب به لب ابر و باد و بارانم
آسمانم ولي نميبارم
در تكاپوي نور سرزدهام
تازهام ميل عاشقي دارم
از همان اول تولد ، نه
قبل از آن كردهاي گرفتارم
چه بهشتي چه دوزخي باشم
دست از اين عشق برنميدارم
خاك عاشق به گريه گِل شده است
دل ما با رقيه دل شده است
موجي از شور و همهمه آمد
دور قنداقه زمزمه آمد
چشم عباس باز روشن شد
دلبر شاه علقمه آمد
كوري چشم دشمنان علي
باز هم بوي فاطمه آمد
فاتح ماجراي كوفه و شام
باعث عزت همه آمد
و براي غرور و غيرت و اشك
معني و وصف و ترجمه آمد
چه بگويم به وصف اين دختر
كه هلاكش شده علياكبر
پريِ قصههاي رؤيايي
چقدر تو شبيه زهرايي
زانوي غم بغل نگير عشقم
گرچه زخمي ولي مسيحايي
عمه قربان اشك چشمانت
كه عزادار مشك سقايي
من كه گفتم پدر سفر رفته
از چه در انتظار بابايي
ناگهان يك طبق رسيد از راه
با چه شوري و با چه غوغايي
شاعر:محمد بختیاری
- یکشنبه
- 15
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه