• سه شنبه 15 آبان 03


اشعار وفات حضرت معصومه (س) (علـــّامه ی مُخدّره ی عالم وجود )

4104
2

علـــّامه ی مُخدّره ی عالم وجود
چشمش به روی دست رئوف حرم گشود
مهتاب سر گذاشته بر دوش آفتاب
عاشق گرفته خانه در آغوش عشق ناب
خنده شکفته روی لب هفتمین امام
داده به او نجابت و عشق و یقین سلام
یک شعبه از سروش زلالیِّ کوثر است
آئینه ی حقایق زهرای اطهر است
یک زینبیِّ شیر صفت از تبار شیر
مسئولیــّت  موظبت از آیه و بشیر
همراه گاه شوق و غم ثامن الحجج
همپا مقام طوف قمش با بقیع و حج
بر سفره ی کرامت او آسمان نشست
در بارگاه رحمت او جانمان نشست
وا شد دوباره بال و پر یاکریم دل
شد راهیِّ مسافرتی تا حریم دل
وقتی نگاه من گره بر گنبدت زدند
روی لبم دو نام نکوساحت آمدند
اینبار سینه را پر از احساس دیده ام
انگار در مدینه ام و یاس دیده ام
فرمان رسید و اهل دم و زمزمه شدم
با یک سلام زائر دو فاطمه شدم
در صحن آسمانیّــت آرام می شوم
من زائر شهیده ی گمنام می شوم
از هشت درب باغ اِرم سه از این حرم
وا کرده رب ُّو ساکن جنــّات داورم
با حب ُّ و مِهرت عاقبتم نیک می کنم
دل را کمی به فاطمه نزدیک می کنم
در بزم مدح و وصف تو فریاد می کشم
پر چون کبوتری به گوهرشاد می کشم
وقتی سلام قم به سوی طوس می رود
حتما ً سلام برده به پابوس می رود
حالا که شد مسیر دلم مشهد الرّضا
می خوانم از شفیعه ی او در صف جزا
سلطان دعای زائر بی بیِّ قم نوشت
او گفته با شفاعتتان می روم بهشت
امــّا بهشت نیست تسلــّای قلب ما
تنها دوای درد دل ماست کربلا
آنجا که صد بهشت بر آن چشم رَشک داشت
کــَفـّین و تلِّ زینب و میدان مشک داشت
جز نینوای یار دلم را قرار نیست
رمزی برای عشق به جز انتظار نیست
شاعر: حسين ايماني
منبع:حدیث اشک
 

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران