در مدح و مصیبت حضرت مسلم ابن عقیل
کیستم من؟ خونِ خونِ حضرت ربّ جلیلم
اولین قربانی ثارالله از نسل خلیلم
آل عصمت را فدایی آل هاشم را سلیلم
دست بسته، تشنه لب، در یاری قرآن، قتیلم
در به در، در کوچههای کوفه، عالم را دلیلم
من خروشـان، شیـر ثارالله، فرزنـد عقیلم
پهندشت کربلای کوفه، میدان قیامم
کوفه باشد، هم زمین کربلا، هم شهر شامم
میرسد بوی وصال از سنگ دشمن، بر مشامم
بیامامم آب گردد آتش سوزان به کامم
با امامم تشنگی خوشتر زآب سلسبیلم
من خروشان، شیر ثارالله، فرزند عقیلم
پای تا فرقم، حسینی، فرق تا پایم خدایی
پنج فرزندم بُوَد در یاری قرآن، فدایی
روی خونینم، شده آیینۀ ایزد نمایی
عضوْعضوم، میکنند از یکدگر، میل جدایی
خون به رخ، زیب جمالم زخمها بر نی جمیلم
مـن خروشـان، شیـر ثـارالله، فرزنـد عقیلم
کوچهها دریای دشمن بود و من تنهای تنها
سنگ بود و آتش و شمشیر و تیغ و تیر اعدا
خستگی بود و عطش بود و دو چشم از اشک دریا
بودم از روز ولادت، عاشق فرزند زهرا
هم غریبم، هم اسیرم، هم شهیدم، هم قتیلم
من خروشـان، شیـر ثـارالله، فرزنـد عقیلم
سیل اشک از دیده و خون بود، جاری از دهانم
مدح مولایم، حسین ابنعلی ورد زبانم
ریخت قلب زاده مرجانه، از تیغ بیانم
گرچه بیرون رفت زیر تیغ از تن مرغ جانم
عزتی از خود نشان دادم، که شد دشمن ذلیلم
من خروشـان، شیــر ثـارالله، فرزنـد عقیلم
کوفیان بندند اگر در کوفه بر پا ریسمانم
یا رود بازار قصّابان تن، بهتر ز جانم
این مصیبتها بوَد، مُهر کلاس امتحانم
فاطمه امشب کند، در باغ جنّت میهمانم
لحظه لحظه میرسد بر گوش، بانگ الرحیلم
مـن خروشـان، شیر ثـارالله، فـرزند عقیلم
خاک کوچه، سجدهگاه و بام کوفه، قتلگاهم
کشتنم گشته ثواب و مهر ثارالله گناهم
همچو ماه نو، تماشایی شده روی چو ماهم
مانده بر راس حسین و محمل زینب، نگاهم
اشکْریزان، در غم آن عصمت رب جلیلم
من خروشـان، شیـر ثـارالله، فرزند عقیلم
بام کوفه نه، بود آغوش ثارالله، جایم
میزند، در زیر خنجر، یوسف زهرا صدایم
خلق را، با دستهای بستهام، مشکلگشایم
خاک پای میثم تمار مولایش، نمایم
صدچو «میثم» گر شود در عرصه محشر، دخیلم
مـن خروشـان، شیـر ثـارالله، فــرزند عقیلم
غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 16
- آذر
- 1389
- ساعت
- 10:52
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه