ز کوي دوست به ديدار ما، صبا آمد
به جان ما ز صبا باز مژدهها آمد
هزار چشمهي خورشيد از کرانه دميد
در آن زمان که به ديدار ما، صبا آمد
ز جوش لاله، سراپاي دشت زيبا شد
خبر ز سبزترين مژدهي خدا، آمد
ستاره ريخت به دامان شب ز مژدهي نور
صداي خندهي گلهاي آشنا آمد
هزار پنجرهي نور، سمت ما، واشد
شکوفه آمد و گل آمد و صفا آمد
به سايهسار چمن غنچهاي شکوفا شد
ز بام عرش سرود «رضا» «رضا» آمد
به بزم عشق، چراغي دوباره شعله گرفت
ز نور روي «رضا» شب به انتها آمد
مدينه، قبلهگه جاودان هستي شد
«رضا» امام صداقت، گل وفا آمد
بيا حضور خدا را دوباره باور کن
ز شهر آينهها، قاصد خدا آمد
سرود سبز خدا را، ز باغ گل بشنو
کنون که عطر دلارايش از فضا آمد
ستارهاي ز حريم محمدي سر زد
«رضا» زلال کرامات کبريا آمد
ز باغ سرخ ولايت، دميد لالهي سرخ
و عطر سرخ حضورش به جان ما آمد
«رضا» تمام کرامت، «رضا» تمام سخا
«رضا» گل بهارهي گلزار مصطفي آمد
سرود عشق بخوان «نسترن» ز بزم خدا
براي خاطر غمديدگان، شفا آمد
شاعر:نسترن قدرتی
- سه شنبه
- 17
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه