ز انواری که تابان است امشب
حرا آیینه بندان است امشب
حرا آن غار متروک زمان ها
تجلی گاه قرآن است امشب
حرا آن غار دور افتاده از شهر
ز شوکت قبله جان است امشب
حرا هر قلبه سنگش نقش قبریست
که همچون اشک لرزان است امشب
حرا سر برده در دامن نداند
که خورشیدش به دامان است امشب
ز خورشیدی که او دارد به دامان
جهانی نور باران است امشب
ز اعجازی که او دارد پیاپی
حرا مبهوت و حیران است امشب
شروع عصر ناب حق پرستی
طلوع ماه ایمان است امشب
حرا آن معبد مأنوس احمد
ز نور وحی رخشان است امشب
حرا طور تجلی هست و او را
امین وحی مهمان است امشب
به مأموریتی جبریل تا أرض
روان از سوی یزدان است امشب
به کف لوحی ز اسرار الهی
به لب آیات رحمان است امشب
که این آیات بر خوان یا محمـــد
بِاِسم ربک الأعلی محمـــد
شاعر:سید رضا موئید
- سه شنبه
- 17
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 8:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه