• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام موسی کاظم(آن که در کنج قفس مرگ طلب کرده منم)

2266
1

آن که در کنج قفس مرگ طلب کرده منم
هم چو شمعی شده از جور و جفا آب تنم
روزها پیش دو چشمم چو شب تاریک است
هم دم و هم نفسی نیست مرا جز رَسَنم
بین زنجیر و غل و کند نیفتد یک دم
ذکر و تسبیح و مناجات و دعا از دهنم
بس که در قعر سجون روز و شبم طی گشته
مانده آثار غل و سلسله روی بدنم
از جفا کاری سندی چه بگویم که کشد
آه جانسوز زبانه ز دل پر محنم
تازیانه زدنش جای خودش حرفی نیست
ناسزا گفتنش افکنده شرر بر چمنم
حاجتم گشت روا و عجلم می آید
دم آخر شده و یاد شه بی کفنم
گرچه گردید تنم از اثر زهر کبود
ولی از سم ستوران بدنم چاک نبود
شاعر:مجید رجبی

  • سه شنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران