شعر شب دوم محرم (ورود کاروان به کربلا)
محمل نگه دارید...
محمل نگه دارید، یاران! یار، اینجاست
بیت الحرام و کعبۀ دلدار اینجاست
محمل نگه دارید و جان گیرید بر کف
زیرا خدا را وعدۀ دیدار اینجاست
محمل نگهدارید زیرا تشنگان را
آب از دم شمشیر آتشبار اینجاست
محمل نگهدارید کز خون شهیدان
دامان صحرا، سر به سر گلزار اینجاست
میقات اینجا، کعبه اینجا، زمزم اینجا
رکن و حرم،سعی و صفا، هر چار اینجاست
اینجا نبود و ذات حق ما را صدا کرد
اینجا نه موی سر، که باید سر فدا کرد
ما را بود از حجّ کعبه برتر اینجا
باید طواف آریم دور دلبر اینجا
از تیر گردد سینههامان، چشمه چشمه
وز تیغ گردد اِرباً اِربا اکبر اینجا
هم لالهها گردند پامال خزانها
هم غنچه گردد روی دستم پرپر اینجا
داغ عطش، مانَد به لبهای سکینه
خون میچکد از بازوی آبْآور اینجا
از خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ
آید هزاران زخم، بر هر پیکر اینجا
اینجا بوَد بر روی قلبم جای نیزه
اینجا رود سرهـای ما بالای نیزه
اینجا کند، در موج خون زینب نظاره
بر جسم مجروح و گلوی پاره پاره
اینجا بسوزد خیمههای ما در آتش
وز دامن دردانهها خیزد شراره
خلخال، بیرونآورند از پای طفلان
غارت شود از گوش زنها، گوشواره
اینجا به شوق دوست، از بیداد دشمن
آید به روی زخم ما، زخم دوباره
اینجا به ماه عارض خورشید لیلا
از آسمان چشم من ریزد ستاره
اینجـا تسـلای دل هــر نازدانـه
کعب نی است و سیلی است و تازیانه
اینجا شود سرهای ما از تن بریده
اینجا شود تنها به خاک و خون کشیده
اینجا نوامیس خدا در مقتل خون
جسم مرا شویند با اشک دو دیده
اینجا، کنار کشتۀ عباس باید
خیزم ز جای خویش، با قدّ خمیده
اینجا شود نیلی، رخ طفل یتیمم
کو را بوَد میراث زهرای شهیده
اینجا برای یاری اسلام، زینب
دستور میگیرد ز رگهای بریده
اینجا شود دریا ز اشک چشم عالم
اینجا شود پر، از طنین نظم «میثم»
- سه شنبه
- 16
- آذر
- 1389
- ساعت
- 11:10
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه