• پنج شنبه 1 آذر 03


شعرعصر عاشورا(ای رفته زیر سنگ و سنان جسم اطهرت؟)

1451

ای رفته زیر سنگ و سنان جسم اطهرت
خورشید روی نیزه شده رآس انورت
وقتی که جا برای نیزه و شمشیرشان نبود
دیدم هجوم سنگ چه اورد بر سرت
این تیغ ها که در تن پاکت شکسته اند
حالا یکی یکی بدر ارم ز پیکرت
از بس که جابه جا شده ای روی خاک ها
دیدم به هر کنار ردی مانده از پرت
وقتی هنوز روح و نفس در تن تو بود
خنجر گذاشتند ز قفا روی حنجرت
یک پام قتله گاهت و پایی به خیمه گاه
حالا خودت بگو چه کشیدست خواهرت
باید تن تو را کفن از بوریا کنند
از بس جدا جداست ز هم عضو پیکرت
امداد کن خودت که من از خاک پا شوم
دلواپسم به حال پریشان دخترت
شاعر:حسن کردی

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 6:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران