حر ریاحی
ای مظهر عفو خدا، دریای غفران
ای کار تو با دشمنت هم جود و احسان
حرّ اسیرم، بی پناهم، رو سیاهم
سنگینتر است از آسمان، بار گناهم
بر خاک درگاهت سرم خاک است، مولا
بد کردم اما ذات من پاک است، مولا!
با دست لطفت، لشکرم را آب دادی
ز اوّل، کرم کردی به من منّت نهادی
فریاد خجلت، سر کشد، از تار و پودم
ای کاش من هم بر تو آب آورده بودم
دیشب ز بیآبی، چو باغ یاس، میسوخت
قلبم، به اشک خجلت عباس میسوخت
لبهای خشک اصغرت، کرده کبابم
شرمنده تا صبح قیامت از ربابم
دستی بکش بر روی عبد روسیاهت
امروز باید حر شوم، با یک نگاهت
امروز خود را، بین خلد و نار، دیدم
آن سو همه بیگانه، این سو یار دیدم
شکر خدا، کز آتش دوزخ، رهیدم
با بذل جانم، وصل جانان برگزیدم
یک لحظه گر سازی عیان، لطف نهان را
با یک نگه حر میکنی، خلق جهان را
با یک نگاهت ای خدا را، وجه عینی
حر یزیدی، میشود حر حسینی
جواب امام حسین
حر ریاحی، تو دگر حرّ حسینی
در بحر ایثار و شرف دُرّ حسینی
از روز اوّل بود لطفم شمع راهت
در بحر عفوم غرق شد کوه گناهت
چشم حسینی را به این سو باز کردی
یک لحظه از خود تا خدا، پرواز کردی
با یک نگاه خویش، دستت را گرفتم
تا ما شوی، یکباره هستت را گرفتم
من مظهر عفو خدای عالمینم
جرم تو سنگین است امّا من حسینم
حاشا که لطفم دوست را، تنها گذارد
او را میان خیل دشمن وا گذارد
چون قطره، جا در دامن دریا گرفتی
حرمت، ز نام مادرم زهرا گرفتی
زنجیر خصم، از پای جانت، وا شد ای حر
با دست من، آزادیَت، امضا شد ای حر
تو قطرۀ افتاده در خون خدایی
ای حرّ زهرایی، بیا تو حرّ مایی
حتی همان طفلم که لرزید از صدایت
بگشوده لب در خیمه و گوید دعایت
تنها نه من جرم تو را بخشیدم ای حر
رخت شهادت بر تنت پوشیدم ای حر
ما از کرم کردیم از تو، دستگیری
تا روز محشر دست «میثم» را بگیری
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 16
- آذر
- 1389
- ساعت
- 11:28
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه