اول دفتر به نام خالق اکبر
آن که سزد نام او در اول دفتر
نکتهای از قدرتش بس، این که بگویم
اوست علی آفرین و فاطمه پرور
فاطمه، مجموعهی صفات خداوند
فاطمه، آیینهی کمال پیمبر
بضعهی احمد، نه بلکه مقصد احمد
همسر حیدر، نه بلکه هستی حیدر
شهر خرد احمد و، علی ست در آن
فاطمه آن شهر راست مرکز و محور
در قدم مادرست، جنت موعود
وین سخن نغز، چون سروده پیمبر؟
در عجبم زین حیث و اینکه چرا او
داده به زهرای خویش، کنیهی مادر؟
لب به شفاعت تو باز کن، که نماند
جای شفاعت برای شافع دیگر
بهر شفاعت تو را بس ست در آن روز
دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر
حضرت باقر برای چارهی هر غم
نام تو میبرد بر زبان مطهر
فاطمه! ای سینهات بهشت محمد
وا اسفا کاین بهشت، سوخت در آذر
بر در آن خانهیی که اذن گرفتهست
قابضُ الارواح و جبرئیل، مکرّر
آه که آتش زدند، امت بیمهر
آه که وارد شدند قوم ستمگر
حبل متین را، فکنده حبل به گردن
دست خدا را ببسته از عقب سر
بر سر منبر نشسته، غاصب محراب
صاحب مسجد ستاده در بر منبر
ای دل ما در هوای قبر تو، سوزان
قبر تو و اسم اعظم ست برابر
این من عاصی (مویدم)، پسر تو
ای پدر و مادرم فدای تو مادر
شاعر:سیدرضاموید
- پنج شنبه
- 19
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 13:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه