• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت و مدح حضرت زهرا (س) ( بسم ربّ العشق ربّ العالمین)

7130
16

بسم ربّ العشق ربّ العالمین
 عشق مولایم امیرالمومنین
 عشق مولا بضعه ی طاهاستی
 حضرت صدیقه ی کبراستی
 فاطمه تعبیر دوری از عذاب
 بهترین تفسیر از ام الکتاب
 مادر یکتای هستی از عدم
 مادر لوح و قلم، روح قسم
 جسم ناسوتی او روح فلک
 روح لاهوتی او جسم ملک
 دست تقدیر خدا بر عالمین
 مادر ارباب مظلومم حسین
 حجت کبراست بر کل حجج
 با دعایش می رسد یوم الفرج
 جنتی که زیر پای مادر است
 خاک پای دختر پیغمبر است
 آن که حق جنت به او تقدیم کرد
 نار را جنت به ابراهیم کرد
 انبیا درّند و دریا فاطمه
 لم یکن ایجاد لولا فاطمه
 ارث مادر بر تمام اولیا
 علم و حلم و صدق و تسلیم و رضا
 در امامت گر علی تکثیر شد
 بچه شیر از شیر مادر شیر شد
 تا امید جود از دادار از اوست
 رونق بازار استغفار از اوست
 حق چو در محشر هویدا می شود
 مومن از مجرم مجزا می شود
 روح در عشاق او چون می دمند
 سور اَین الفاطمیون می دمند
 خلق در محشر پیاده او سوار
 هاتفی آواز می دارد کنار
 کور باد و دور باد هر کس که هست
 هان که اجلالِ نزول فاطمه است
 آمده عرش خدا را قائمه
 آمده ناموس یزدان فاطمه
گفت احمد مرتضی جان من است
 حافظ زهرا و قرآن من است
 ناجی کل بشر هستیم ما
 امت خود را پدر هستیم ما
 حال اگر باب مسلمانان علی ست
 مادر خود خوب فهمیدیم کیست
 روز وصل دوستداران یاد باد
 یاد باد آن روزگاران یاد باد
 یاد پشت خاکریز جبهه ها
 یاد یاران عزیز جبهه ها
 یاد مجنون و شلمچه یاد هور
یاد کارون و فرات و کرخه نور
 نام سرداران برادر بود و بس
 فاطمه در جبهه مادر بود و بس
 مادری اش را چو باور داشتیم
 گرد خود صدها برادر داشتیم
 ای برادر حال مادر خوب نیست
 پای بستر حال حیدر خوب نیست
 داغ مادر، جان ما را شمع کرد
 گرد فرزند رشیدش جمع کرد
فاطمه در غَشوه های احتضار
 مرتضی در رعشه های اضطرار
 گوشِ دل های همه در پشت در
 بر وصیت های مادر با پدر
 فاطمه یک نغمه دارد زیر لب
 صحبت از کفن است و دفن نیمه شب
 صحبت از بی یار و بی یاور شدن
 غسل دادن از ورای پیروهن
 صحبت سجاده و چادر نماز
 نیمه ی شب زینب و راز و نیاز
 ای که غم ها را عسل کردی علی
 پس چرا زانو بغل کردی علی
 ای به جنت همنشین فاطمه
 ای امیرالمومنین فاطمه
 ای که بر ارض و سما هستی امیر
 جان زهرایت سرت بالا بگیر
 آن که باید این چنین باشد منم
 شرمگین و دل غمین باشد منم
 خواستم یاری کنم اما نشد
 ریسمان از دست هایت وا نشد
 مرگ چون آید برآید کام من
 گریه کن بر من و بر ایتام من
 شد صدای فاطمه آرام تر
 ای برادر ها همه آرام تر
 ناله ی جان سوز می آید به گوش
 صحبت از یک روز می آید به گوش
 صحبت از یک روز گرم و آتشین
 داستان یک بدن روی زمین
 داستان خیمه ی افروخته
 دختران و گیسوان سوخته
 ماجرای مادر بی طفل چیست
 ساقی تشنه کنار آب کیست
 قصه ی سرباز در گهواره چیست؟
 داستان گوش های پاره چیست؟
 داستان سر بریدن از قفا
 غارتِ دار و ندار خیمه ها
 بارشِ بارانِ سنگ از روی بام
 صحبت از بازار شوم شهر شام
 زینب و بند اسارت وای وای
 اهل بیت و این جسارت وای وای
شاعر : محمود کریمی

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 21:17
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران