ریحانۀ من چه بر سرت آوردند
صد بغض به آه همسرت آوردند
غسل تنت از من چقدر وقت گرفت
یعنی چه به روز پیكرت آوردند
با دیدن جسمت بدنم می لرزد
با شستن پهلوت تنم می لرزد
با شستن زخم كوچه های نیلی
ای فاطمه دارد حسنم می لرزد
چشمم به غم هماره ات افتاده
بر چشم پر از ستاره ات افتاده
وقتی كه رسید دست من فهمیدم
در كوچه دو گوشواره ات افتاده
شاعر : علی اکبر لطیفیان
- شنبه
- 21
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:26
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه