عرش حق را تو زیوری زهرا
بحر دین را تو گوهری زهرا
زهره ای در میان اهل زمین
در جنان مهر انوری زهرا
از فراسوی وصف می آیی
وز گمان ها تو برتری زهرا
ای که انوار روی ماهت را
مشتری گشته مشتری زهرا
انجم آرای آسمان رسول
شمع شب های حیدری زهرا
شاه خیبر به خویشتن نازد
زآن که او را تو همسری زهرا
در عبادت به پیشگاه خدای
بندگی را تو مظهری زهرا
از نماز تو نور می بارد
عصمت الله دیگری زهرا
در قیام و قعود و صوم و صلاة
ذات حق را تو مفخری زهرا
نفست ذکر و صحبتت تسبیح
پای تا سر، پیمبری زهرا
سید بانوان هر دو سرا
بر همه خلق، سروری زهرا
این عجب نیست گر کنی هر دم
با نگه کیمیاگری زهرا
لاجرم خاک ها طلا گردد
گر که بر خاک بنگری زهرا
گفته احمد که شافع امت
در بیابان محشری زهرا
جمله عالم به پات می افتند
گر ز محشر تو بگذری زهرا
غیر تو، هم چو زینب کبری
کس نیاورده دختری زهرا
کس ندیدت که بین مشکل ها
خم به ابرو بیاوری زهرا
ای شفا بخش دردهای جهان
از چه در بین بستری زهرا؟
از چه نیلوفری شده رویت؟
از چه آزرده پیکری زهرا؟
شاعر:محمد مهدی رافع
- دوشنبه
- 23
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 14:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه