مگو آب ، مگو آب
عمو نيست ، عمو نيست
ترا چاره علي جان بجز تير عدو نيست
دگر آب محال است
برو وقت وصال است
نشان ده ، نشان ده
به من مشک عمو را
مپوشان ، مپوشان
ز من مشک عمو را
که من مست وصالم
- پي آب ننالم
مپوشان ، مپوشان
سفيدي گلو را
بنوشان ، بنوشان
به من تير عدو را
که من مست وصالم
پي آب ننالم
بگوئيد به صياد
در اين فصل پريدن
ندارد تماشا
سر جوجه بريدن
خدا جوجه کبوتر
به دستم زده پر پر
ملائک بياييد
همه نوحه بخوانيد
علي اصغر ما را
به فاطمه رسانيد
که در دامن مادر
چو محسن رود آخر
دو صد بار ، دو صد بار
بزن شارگ دل را
وليکن ، وليکن
مزن شارگ گل را
خود آرام بگيرد همين گونه بميرد
- چهارشنبه
- 25
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه