دنیا اگر تمام شود پر ز فاطمه
یک تن به مثل دخت پیمبر نمیشود
گلهای عالم ارکه شوندی نثار روى
یک گل به عطر همسر حیدر نمیشود
محبوبه خدا نه به جز همسر علی است
این فخر بهر دختر دیگر نمیشود
نور دو چشم احمد و هم کفو شیر حق
تفکیک او از این دو میسر نمیشود
یک موی فاطمه به شرف با هزار حور
در نزد کردگار برابر نمیشود
تشبیه او به حور بهشتی است اشتباه
هر سنگ معدنی دُر و گوهر نمیشود
مام شبیر و شبّر و کلثوم و زینب اوست
دیگر زنی چو فاطمه مادر نمیشود
خلق بهشت و حوری کوثر طفیلیش
جز او زنی حقیقت کوثر نمیشود
بانوی دیگری به علّو مقام وى
پیدا به زیر گنبد اخضر نمیشود
شمشاد قامتش به خداوند لایزال
خم جز برای خالق اکبر نمیشود
گاه شفاعت ار کندی خشم روز حشر
یک تن رها ز شعله آذر نمیشود
روز طلوع او که جمادی دوم است
در نمره کس ز بیست فراتر نمیشود
بالد زمین مکه به خود از قدوم وى
فخرش همین بس است مکرر نمیشود
شد از خدیجه نور خداوندی آشکار
کز صد هزار مریم و هاجر نمیشود
اما هزار حیف که جز او زنی به دهر
گریان ز تازیانه پی در نمیشود
از ضربت دری که به پهلوی او زدند
هر دیده کور باد اگر تر نمیشود
و ز محسنش که سقط شد از من دگر مپرس
شرحش برای بنده میسر نمیشود
پس بهتر آنکه مطلب خود مختصر کنم
زهرا ز اختصار مکدّر نمیشود
شاعر : فروغ الزمان ضرغامى
- چهارشنبه
- 25
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 17:6
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه