تو پاره ی جگر فاطمه ای
ستاره ی سحر فا طمه ای
یا حسین یا حسین حسین حسین
تو همه دین و ایمان منی
کتاب عشقی و قرآن منی
تو پادشاه و سلطان منی
تو پاره ی جگر فاطمه ای
ستاره ی سحر فا طمه ای
ای که به عشقت اسیر
خیل بنی آدمند
با خبران غمت
بی خبر از عالمند
تو پاره ی جگر فاطمه ای
ستاره ی سحر فا طمه ای
هر که غمت را خرید
عشرت عالم فروخت
سوختگان غمت
با غم دل خرمند
خاک سر کوی تو
زنده کند مرده را
زانکه شهیدان تو
جمله مسیحا دمند
یوسف مصر بقا
در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن
آمده با دل غمین
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
حسین حسین
حرز بازوی اباالفضل علی در کار زار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
قمر بنی هاشم عباس اباالفضل
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
ز جا برخیز ای ابرو شکسته
نشسته در برت پهلو شکسته
ابو فاضل ابو فاضل ابا الفضل
بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملت رسول الله،صلی الله علیه و آله
حسین،حسین،حسین
گرد حرم دویده ام
صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من
کرببلا نمی شود
سلسله عشق را
سلسله جنبان خداست
سلسله عشق چیست
موی حسین است و بس
تا تو شدی کشته و ما
بی سر سامان شدیم
از پی نی در به در ِ
کوه و بیا بان شدیم
زینت دوش نبی
روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین
منزل و ماوای تو نیست
امان از دل زینب
تا نفس در سینه روز و شب بود
دم حسین و بازدم زینب بود
شاعر:محمودکریمی
- یکشنبه
- 29
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه