امشب شب شادی ، شادی آفرین است
امشب جهان را جلوه حق الیقین است
امشب بهشت آسمانی ها زمین است
امشب شب میلاد زین العابدین است
مولود پاکی که همه هست حسین است
قرآن دیگر بر سر دست حسین است
امشب عروس فاطمه قرص قمرزاد
طوباس ثارالله بشکفت و ثمرداد
در شهر شعبان شهر بانو ، یک پسر زاد
نه یک پسر ، بر عالم خلقت پدر زاد
این کیست مولانا امام السّاجدین است
زیب عبادت بلکه زین العابدین است
ذکرخدا را عشقبازی بالب او
روح دعا را نوش از شهد لب او
ایثار و صبر و علم و عرفان مکتب او
مرغ سحر دلداده ی تاب و تب او
ای شهربانو شهربانوی وجودی
تو مادر حمد و رکوعّی و سجودی
لب در ثنای او حلاوت آفریده
رخ ناز خاک مقدم او را کشیده
هان بشوید ای اهل دل در این قصیده
امشب به بیت وحی خورشیدی دمیده
کافتاده مه در آسمان خانه ی او
یک آسمان انجم شده پروانه ی او
این جان شیرین جان شیرین حسین است
این یوسف طاها و یاسین حسین است
ای سروبستان ریاحین حسین است
این حامل فریاد خونین حسین است
صورت نهاده صبر در صفّ نعالش
ایوب و یعقوبند مشتاق وصالش
کوه و درو دشتند مشتاق نیازش
موسیقی روح ملایک سوز وسازش
هر شب خداوند است مشتاق نمازش
دل برده از داود آوای حجازش
چون در نماز از خوف حق افتد به زاری
نهری زاشکش در سجده جاری
تفسیر کلّ وحی در صورت دعایش
دل برده از قرآن صدای دلربایش
یک نینوا صدق و صفا در هر نوایش
روئیده نخلستان به آهنگ صدایش
ذکر مناجاتش به اوراق صحیفه
اعجاز کرده و همچو آیات شریفه
یوسف خریدار جمال و جان ، کلامش
بیت الحرام دل مقام اعتکافش
در دیده ی ظاهر حرم آمد مطافش
در چشم باطن کعبه سرگرم طوافش
بادیدنش آید ندا از چاه زمزم
اهلاً و سهلاً مرحبا ای امام زمزم
ای زلف حورالعین به زنجیر تو بسته
پیش از ولادت مهر تف بردل نشسته
جنّ و ملک زوّار کویت دسته دسته
ایّوب بر سنگ صبورت سر شکسته
تو کیستی ، مشعر ، منی ، مروه ، صفایی
حیدر ، حسن ، زهرا ، حسینی ، مصطفایی
ای جلوه ات از جلوه ی معبود مشتق
ای عبد حق در بندگی ای حقّ مطلق
عالم اگر گردد فرزدق در فرزدق
مدح تو نتواند کسی جز حضرت حق
بگذار گویم کیستی ای بی قرینه
هم مکّه ای ، هم کربلایی ، هم مدینه
تو ، کلّ قرآن ، کلّ ایمان ، کلّ دینی
ممدوح حق ، یا انت زین العابدینی
عین لله و عین الحیات عین الیقینی
مشهورتر در آسمان ها از زمینی
ای آسمانی نور ذات حیّ بیچون
جای تو در عرش است در فرش آمدی چون
گردون چون تو قرص قمر دارد ندارد
دریا بدین پاکی در گهر دارد ندارد
سینا بدین قامت شجر دارد ندارد
طوبی بدین خوبی ثمر دارد ندارد
تو خوب تر از خوب ترهای جهانی
تو از زمین مشهورتر در آسمانی
خاصان عالم در هوای فیض عامت
روح القدس همچون کبوتر گردبامت
باریده باران با مناجات غلامت
زنجیرها هم صحبت بازار شامت
مرغ سحر تا صبح نجوا کرده با تو
ویرانه قدر کعبه پیدا کره بانو
توشام را در چشم دشمن شام کردی
در موج دشمن یاری اسلام کردی
تو فتح ثارلله را اعلام کردی
تو انقلاب کربلا را شام کردی
دین در اسیری از تو حریّت گرفته
اشعار «میثم» از دمت زینت گرفته
شاعر:سازگار
- یکشنبه
- 29
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 14:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه