• سه شنبه 15 آبان 03


مرثیه امام موسی کاظم(ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر)

3725
1

ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر   
ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر
ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا    
ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر
ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش   
ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر
ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا   
وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر
دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم        
هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر
کظم غیظ و حسن خلقت دل بر حتّی زدشمن
همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر
می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری      
در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر
در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر      
چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر
پیش هفو و پای جود ونزد احسانت بود کم   
هرچه باشد حاجتم بسیاریا موسی بن جعفر
هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم  
در گلستان شمایم خار یا موسی بن جعفر
ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او
دوستم دستی به سویم آریاموسی بن جعفر
دل به سوی تربتت دست دعا برآسمانم    
بلکه یابم در حریمت باریا موسی بن جعفر
نیست آن قدرم که گردم زائرصحن وسرایت
خاک زوّارت مرابشماریاموسی بن جعفر
هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را     
این من واین چشم گوهرباریا موسی بن جعفر
من به عالم گفته ام خاک دراین آستانم    
لطف کن پابرسرم بگذار یا موسی بن جعفر
کی شود دور ضریحت گردم و گریم برایت      
بادلی سوزان و حال زاریا موسی بن جعفر
تو همه آزادگان را یاری از لطف وکرامت       
ازچه درزندان نداری یاریاموسی بن جعفر
تیغ آتشبار بر کف گیرم و خونش بریزم      
جزتو دل خواهداگردلداریاموسی بن جعفر
تو سیه چال بلا را رشک کوه طور کردی       
روزوشب با ذکرواستغفاریاموسی بن جعفر
از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری  
ای به خلق عالمی غمخواریاموسی بن جعفر
با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا       
ازچه دیدی روزوشب آزادیاموسی بن جعفر
بر تو می گریم که زندان تو حتّی روز روشن   
بوده تیرتر زشام تار یا موسی بن جعفر
بر تو می گریم که از زنجیر و کند و تازیانه      
برتن پاکت بود آثار یا موسی بن جعفر
بر تو می گریم که درخاک وطن ذرّیه ات را        
گردغربت مانده بررخساریاموسی بن جعفر
برتو می گریم که بود ی روزه و هنگام مغرب     
کردی ازخون جگرافطاریا موسی بن جعفر
برتو می گریم که از خرمای زهرآلود دشمن   
بود در قلبت شرارنار یا موسی بن جعفر
برتو می گریم که تابوت تو بود از تخته در       
در میان کوچه و بازار یا موسی بن جعفر
کند بر پا غل به گردن ، اشک بررخ ، زهردردل     
شدنصیب حضرتت هرچاریاموسی بن جعفر
من نمی دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم   
مرگ خودرادیده صدباریا موسی بن جعفر
راه مشکل ، بار سنگین ، قامت (میثم )خمیده
 کوه غم از دوش او برداریا موسی بن جعفر     
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 5:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران