من آن گلم که به ضرب لگد گلاب شدم
در آستانه در سوختم کباب شدم
برای خاطر مظلومی علی، بابا
به سان شمع چنان سوختم که آب شدم
به بـوسگاه تو زد بوسه میخ در بابا
که از اصابـت آن آشــیان خراب شدم
شکست پهلویم از در چو درب خانه شکست
الف بودم و چون دال در شباب شدم
چنـان به صورت من سیلی آن ستمگر زد
که پـیش محَرم خود خسته در حجاب شدم
به تازیانه چنــان زد به بازویم قنفذ
که هم چو زلف عروسان به پیچ و تاب شدم
برای خـاطر یاریِ بوتراب پدر
به سان لاله هم آغوش با تراب شد
شعار شاعر «ژولیده» روز و شب این است
ز بعد رفتن تو ظلم بی حساب شدم
شاعر : مرحوم ژولیده
- سه شنبه
- 1
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:28
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه