بیمار را سرشک و تبسم برای چه؟
بر کودکان، نگاه ترحم برای چه؟
از ساقی همیشه کوثر سؤال کن
افتاده کوثرت به تلاطم برای چه؟
دست شکسته را که شفا استراحت است
دستاس کرده دانه گندم برای چه؟
زهرا که در غم پدر آتش گرفته بود!
پس پشت خانه این همه هیزم برای چه؟
میگفت با علی که پسر عم! حلال کن
مولا گریست: فاطمه، خانم! برای چه؟
در بازتاب آن همه ظلمی که شد روا
تاریخ پرسشی است که مردم! برای چه؟
شاعر : علی زمانیان
- سه شنبه
- 1
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 10:30
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه