علی امشب چرا بهر عبـــــادت بر نمی خیزد
چرا شیر خدا از بهر طــــاعت بر نمی خیزد
خدا جویی که از یاد خــــــدا یکدم، نشد غافل
چه رخ داده که از بــهر عبادت بر نمی خیزد
از آن ضربت کـه بر فرق علی زد زاده ملجم
یقین دارم کـــــه از جا تا قیامت بر نمی خیزد
به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق
دیــــگر بهر دعا آن ابر رحمت بر نمی خیزد
طبیـــــب زخم سرش را دید و گفت با حسرت
علی دیــگر از این بستر سلامت بر نمی خیزد
- یکشنبه
- 6
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه