خدا ای خدا این روزهای آخرمه
سایه اجل دیگه بالای سرمه
دارم میمیرم زخمی تو بستر افتادم
ولی قاتلم غریبی همسرمه
راهی نمونده پیش پام میخوام دیگه برام سفر
چیزی نداشت دنیا برام جز ماتم و خون جگر
میخوام بزن پیش بابام شکایت از دنیا کنم
میخوام بگم چی کشیدم تا عقده از دل واکنم
آه من جوان بودم مهربان بودم
با تموم این مردم مدینه
آه سهم من غم شد قامتم خم شد
آه تنهایی میکشم زسینه
.............
@eyvoontala
خدا ای خدا مرگمو زودتر برسون
میخوام بپّرم دیگه من از این آشیون
کبوترم و شکسته بال و پر من
تو یه کاری کن برم بسوی آسمون
خدا خودش تو آسمون از غم من خبر داره
همه میدونم که آتیش برای گل ضرر داره
یه دفعه بوی دود گرفت گلبرگای سفید من
کی میدونه که میخ چه کرد با محسن شهید من
آه از شتاب در شد گلم پرپر
من گیر افتادم بین در و دیوار
آه بین اون فریاد در رو من افتاد
شد همه عالم روی سرم آوار
@eyvoontala
.......
سوسو میزنم شمع میون بسترم
گریه میکنم به حال و روز همسرم
اگه بمونم دست و پا گیر علی ام
خودم میدونم پس بهتره که زود برم
پهلو به پهلو میکنم وقتی میون بسترم
یه گوشه ای کز میکنه با چشم گریون دخترم
نمیتونم شونه کنم موی سرش رو بخدا
روزی هزار بار جون میدم پیش چشمای بچه ها
آه جان بلب دارم خسته بیمارم
بسکه افسردم از زندگی سیرم
آه من پریشانم ندبه میخوانم
روز و شب از دل الهی بمیرم
- یکشنبه
- 6
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه